نویسنده: سید مهدی حائری

 

تابعین، جمع تابع و تابعی به معنی پیرو است. در اصطلاح علم درایه و رجال کسانی را گویند که خود پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدار نکرده باشند ولی اصحاب آن حضرت را در حال اسلام درک نموده‌اند. بعضی طولانی بودن مدت مصاحبت با صحابی را شرط دانسته‌اند و بعضی شنیدن حدیث از صحابی، و برخی بودن درسن تمییز را در تعریف آورده‌اند، و به قولی در عنوان تابعین، لفظ به احسان (= پیروان به نیکی) مندرج است. ریشه‌ی این اصطلاح از قرآن مجید گرفته شده است که خداوند فرموده: «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ = و پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و آنانکه از آنها به نیکی پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود است و آنها از او خشنودند» (توبه، 100) البته آیه‌ی شریفه ظاهراً معنای وسیعتری را متضمن است. این اصطلاح از زمان صحابه‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رایج گشت، و همچون نشان افتخاری بود که زینت بخش افراد واجد عنوان می‌شد، چنانکه در نهج‌البلاغه، طی نامه‌ای از حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) خطاب به معاویه آمده است: «و من به سوی تو خواهم آمد با سپاهی متشکل از مهاجرین و انصار و تابعین به احسان (پیروان به نیکی از ایشان)... (نهج‌البلاغة، فیض الاسلام، 903). این عنوان توأم با احترام و عنایت خاصی است که در کتب حدیث و تاریخ در کنار عناوینی همچون «صحابه، مهاجر، انصار» قرار گرفته است، و در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده: «خوشا آنکس که مرا دیده و خوشا بر کسی که ببیند آنکه مرا دیده...» (امالی، شیخ صدوق، مجلس 62). البته صرف داشتن این عناوین بدون التزام به تقوی و عمل صالح، کافی نیست، برخلاف نظر بعضی از عامه که مبالغه کرده و تمامی تابعین را عادل شمرده‌اند مگر آنکه به دلیلی خارج باشند (شرح نخبة الفکر، 153-154).
علمای درایه و رجال در آثار خود به اعتبارات مختلف، تابعین را طبقه‌بندی کرده‌اند، بعضی سه طبقه، و برخی چهار طبقه، و کسانی پانزده طبقه برای آنها ترتیب داده‌اند. عناوینی همچون: کبار تابعین، طبقه‌ی وسطی، کسانی که بیشتر روایتشان از طبقه‌ی اول است، کسانی که بیش از یک یا دو تن از صحابه را درک نکرده‌اند، و... مبنای بعضی از طبقه‌بندیهاست، فضل و مزیت علمی و عملی تابعین نسبت به یکدیگر، و یا تقدم و تأخر زمانی آنها پایه‌ی کار بعضی دیگر از علماست. از ابوعبدالله بن خفیف شیرازی نقل کرده‌اند که گفته است: «افضل تابعین نزد اهل مدینه سعید بن مسیب، نزد اهل کوفه اویس و نزد اهل بصره حسن بصری است». دلیل بر قوای اهل کوفه روایتی است که در صحیح مسلم از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده که فرمود: «همانا بهترین تابعین مردی است که او را اویس گویند...» (التقیید و الایضاح، 326). اویس قرنی به عنوان خیرالتابعین یا سید التابعین شهرت دارد و او از بزرگان زهاد و موالیان حضرت امیر (علیه‌السلام) بوده و در رکاب آن حضرت به شهادت رسیده است. هواداری از مولای متقیان حضرت علی (علیه‌السلام) و گرایش به مذهب تشیع بین تابعین بسیار شایع بوده است، تا آنجا که ذهبی در میزان الاعتدال (5/1) در پاسخ به شبهه‌ای که عنوان کرده چنین گوید: «بدعت بر دو گونه است: کوچک و بزرگ، بدعت کوچک مانند غلو در تشیع، یا تشیع بدون غلو و انحراف، و این روش بین تابعین و پیروان آنها بسیار است، با وجود دیانت و پرهیزگاری و راستگوئی، پس اگر حدیث اینان رد شود قسمتی از آثار نبوی از بین خواهد رفت، و مفسده‌ی این کار آشکار است». و از دلایل شیوع تشیع بین تابعین این است که جمعی از آنها به تألیف و تدوین احادیث پرداختند، در حالی که خلفا، نقل و نوشتن حدیث را ممنوع کرده بودند، و تنها شیعیان و پیروان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با این دستور مخالفت نمودند (اعیان الشیعة، 179/1؛ سیر حدیث در اسلام، 44-55). علامه‌ی امینی، جمعی از راویان حدیث غدیر از تابعین را به ترتیب حروف برشمرده است، چنانکه احادیث دیگری هم که بر امامت حضرت امیر (علیه‌السلام) دلالت دارند از طریق تابعین به ما رسیده است (الغدیر، 62/1 - 77). قاضی نورالله شوشتری شرح حال جمعی از اکابر تابعین را که به تشیع و ملازمت حضرت امیر (علیه‌السلام) شهرت دارند،‌ بیان کرده است (مجالس المؤمنین، 274/1-326) و هم گفته است: «ذهبی در تضاعیف کتاب میزان قریب چهار صد کس از فضلای تابعین شیعه را به تفصیل نام برده و اکثر آنها را صدوق وثقه شمرده، و همچنین در کتاب انساب سمعانی بسیاری از عدول فضلای تابعین شیعه مذکور است». لازم به تذکر است که کسانی را تحت عنوان تابع التابعین یا تبع التابعین نام برده‌اند، آنها کسانی هستند که صحابه را در حال مسلمانی ملاقات نکرده‌اند، بلکه تابعین را درک نمودند، و بعضی از علمای درایه فصلی را به بیان خصوصیات ایشان اختصاص داده‌اند. گفته شده در سال 180 ق آخرین تابعی خلف بن خلیفه درگذشت، چنانکه سال 220 ق را آخر عصر اتباع تابعین شمرده‌اند (مقیاس الهدایة، 312/3-313). و بعضی نیز مخضرمین را از تابعین دانسته‌اند.
کتابنامه:
جز آنچه در متن آمده است؛ کشاف اصطلاحات الفنون، 166/1؛ نفایس الفنون، 405/1؛ معرفة علوم الحدیث؛ 41-48؛ علوم الحدیث و مصطلحه، 357؛ امالی، شیخ طوسی؛ 56/2.
ا منبع:
تهیه و تنظیم: دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسه‌ی انتشارات حکمت، چاپ اول.